من پیش از جنگ جهانی اول، کار خودم را به عنوان معمار آغاز کرده بودم – طراحی کارخانه فاگوس در ۱۹۱۱ و نمایشگاه ورکبوند کلن در ۱۹۱۴ شاهد این امر هستند – اما خودآگاهی نسبت به مسئولیتهایی که یک معمار باید داشته باشد، زمانی در من ظاهر شدند که این جنگ را تجربه کردم و در این دوره بود که نخستین بار اندیشههای نظری حوزه معماری در ذهنم شکل گرفتند. – آنچه در این زمان فهمیدم این بود که برای این کار، باید تیم بزرگی از همکاران و دستیاران را گرد هم آورد. انسانهایی که همچون نوازندگان یک ارکستر صرفا چشمشان به چوب رهبری آن خیره نماند، بلکه کاملا با یکدیگر برای رسیدن به هدف مشترکی پیوند داشته باشند اما به صورت مستقل عمل کنند.
-والتر گروپیوس
-در سال ۱۹۱۹ والتر گروپیوس مدیریت دو مؤسسه آموزشی را به عهده گرفت: مدرسه هنر و صنایع دستی وایمار، که تا بیش از آن با مدیریت هنری وان دِوِلدِه اداره میشد، و آکادمی هنرهای زیبا در همان شهر. گروپیوس تصمیم گرفت از ادغام این دو مؤسسه یک مؤسسهٔ آموزشی واحد به وجود آورد. به این شکل «باوهاوس ایالت وایمار» شکل گرفت که معمولاً آن را به نام باوهاوس میشناسند. هدف مدرسه همانگونه که گروپیوس در نظر داشت، درآمیختن جهان آفرینش هنری با دنیای صنعت مدرن بود. این کار نیازمند آموزش جدی صنایع دستی کاربردی و همچنین شیوههای تولید صنعتی بود. حاصل کار، مدرسهای بود که در همهٔ حوزههای هنر فعالیت داشت و در آن تمرینات عملی و آموزشهای نظری در کنار هم انجام میشد و به یک اندازه ارزش داشت. به همین دلیل برنامهٔ درسی، فنون صنایع دستی و نظریهها و درسهایی در همهٔ حوزههای هنر و علوم گنجانده شده بود.
-بدین ترتیب بود که موسسه باوهاوس در سال ۱۹۱۹ گشوده شد. رسالت این موسسه آن بود که به یک معماری جدید امکان دهد، یک معماری بر پایه تصویری از طبیعت انسان که باید همه چیز را در بر میگرفت. هنرجویان در آزمایشگاههای ویژه کار میکردند و ساختههای آنان اغلب به وسیلهٔ کارگاههای محلی تولید میشد. گروپیوس در پی آن بود تا بهترین استادان را برای هنرجویان به خدمت بگیرد. در میان معلمان باوهاوس نامهایی مانند پُل کِله، واسیلی کاندینسکی، تئو وان دوزبورخ، لیونل فاینینگِر، لاسلو موهوی نادی و یوهانس ایتِن دیده میشود. به همین علت باوهاوس نه تنها یک مدرسهٔ عالی، بلکه مرکزی برای آوانگارد هنری و روشنفکری، و محل مناسبی برای پرورش ایده و شخصیتها بود.
-تلاش باوهاوس عمدتا بر آن بود به چیزی برسد که امروز ما آن را یک ضرورت اضطراری تلقی میکنیم (جلوگیری از آنکه انسانها به بردگان ماشینها تبدیل شوند) و برای این کار باید خطوط تولید و ساخت و ساز خانهها، از هرج و مرجی مکانیکی محافظت میشدند، و زندگی و معنایی به آنها داده میشد. معنای این حرف آن بود که باید محصولات و بناهایی ساخته میشدند که خاص تولید صنعتی اندیشیده شده باشند. هدف ما آن بود که مشکلات ماشین را از میان ببریم بدون آنکه هیچ یک از امتیازات واقعیاش را کنار بگذاریم. ما سعی میکردیم شاخصهای کیفیت را تعیین کنیم، و نه اینکه صرفا به دنبال نوآوریهای ناپایدار باشیم. پژوهشهای تجربی بار دیگر نقشی اساسی در معماری مییافتند و این امر ایجاب میکرد که روحیهای کاملا گشوده داشته باشیم، روحیهای قابل انعطاف و نه با تنگ نظری تخصصی.
آنچه باوهاوس در حقیقت به ما میآموخت این بود؛ میان همه شیوههای خلاقیت و روابط متقابل آنها در جهان مدرن، برابری ایجاد کنیم. فکر راهنمای ما، این بود؛ حوزه روح تعلق ندارد و از این پس ماده نیز میتواند آن را ایجاد کند، بحث آن بود که این غریزه اصولا بخشی تفکیک ناپذیر از جوهر حیاتی جامعهای متمدن به شمار میآید. ما دو بلند پروازی را در سر میپروراندیم: نخست آنکه هنرمند خلاق را از برج عاجش پایین بیاوریم، یعنی او را در جهان واقعیت روزمره قرار دهیم و سپس آنکه برعکس، رفتارهای سخت و تقریبا انحصارا ماده گرایی سرمایه داران را نرمتر و انسانیتر کنیم. درک ما از هماهنگی بنیادین شکل کامل زندگی درست در نقطه مقابل چیزی بود که «هنر برای هنر» نامیده میشد و فلسفهای که این مفهوم ایجاد کرده بود و بسیار خطرناکتر بود یعنی سودجویی به مثابه هدفی ذاتی و درخود.-والتر گروپیوس
--مدرسه در سال ۱۹۲۵ به دلیلهای سیاسی به دسائو منتقل شد و خود گروپیوس ساختمانهای جدید آن را طراحی کرد. در سال ۱۹۳۳ نازیها در آلمان به قدرت رسیدند و گشتاپو مدرسه را تعطیل کرد. وضوح و روشنی ترکیب بندی و استفاده استادانه از مصالح، باوهاوس را به یکی از بهترین دستاوردهای گروپیوس تبدیل کرده است. مجموعه از چند ساختمان تشکیل شده که هر یک از آنها به کارکرد ویژهای اختصاص یافته و از این رو آرایش نمای آن از نظر فضاهای باز (شیشهای) و بسته (بتن با روکش گچی سفید) متفاوت است.
- نظر شما دربارۀ این مطلب چیست؟ چقدر با مدرسۀ باوهاوس آشنایی دارید؟ آیا به آثار معماری گروپیوس علاقه دارید؟
۰ دیدگاه