چرا انسان ها در طی سده ها زیستن و ساختن در کره زمین، تا پیش از روزگار جدید، بناهایی پدید آورده اند که هم زیباتر است و هم کارامدتر؛ بناها و شهرهایی آرام بخش ، دل نشین ، منسجم و همساز با طبیعت؛ بناها و شهرهایی متناسب با همهٔ شئون زندگی ، کار و حیات جمعی و فردی انسان؟ چرا در روزگاری که نه آرشیتکتی به معنای امروزی در کار بود و نه شهرساز، نه طرح جامع و تفصیلی برای شهرها تهیه می شد و نه معماران تحصیلات آکادمیک داشتند، چنان مکان های نیکو پدید می آمد؟ چرا امروز ما از چنین کاری درمانده ایم و آن توانایی را از دست داده ایم ؟ چرا همه تدبیرهای انسان امروزی برای ساماندهی و نظام بخشی به وضع معماری و مکان سازی خرد و کلان نتیجه نامطلوب به بار می آورد؟
کریستوفر الکساندر در این کتاب بر آن است که پیش از روزگار جدید، آنچه بناها و شهرهای نیکو پدید می آورد نه قوانین معماری و شهرسازی، بلکه زبان مشترک بود. مردم، در هر فرهنگ، زبان ساختن مشترکی داشتند. این زبان را همه میدانستند؛ اما اهل پیشهٔ معماری با ظرایف آن آشنا بودندو این زبان واژه هایی داشت به نام الگو. الگو هم رویدادها را شامل می شد و هم مشخصه های کالبدی را؛ هر الگو هم بر رویدادی دلالت می کرد که در هر مکان وقوع می یافت و هم بر مشخصه های کالبدی که آن رویداد را در آن فرهنگ به بهترین نخو متحقق می کرد. این زبان نحو هم داشت؛ قانونی نانوشته که رابطه میان الگوهای فرادست و فرودست را معلوم میکرد. همه مردم، در هر فرهنگ، زبان الگوی خاص فرهنگ خود می دانستند. از این رو، با یکدیگر هم زبان بودند. این زبان مشترک بود که بناها و هرها منسجم و زنده پدید می آورد.
برای آنکه دوباره بتوانیم بناها و شهرهایی «زنده» بسازیم که چون موجودات زنده حیات داشته باشند و به محیط بهره برداران از خود پاسخی طبیعی بدهند، باید دوباره زبان های الگوی مشترک بسازیم. الکساندر می کوشد راه ساختن زبان الگوی معماری و شهر در این روزگار را نشان دهد.
+ معماری و رازجاودانگی - کریستوفر الکساندر - مترجم : مهرداد قیومی - نشر حرفه هنرمند - خرید: [+]
۰ دیدگاه